رختخواب

ساخت وبلاگ

شبی در رختخواب,م خوفته بودم 

دقایق می گذشت من کوفته بودم 

به درد چپ به یکباره پریدم

به تنگی نفس جان میدریدم 

بگفتم ای خدایا این چه دردیست 

که بیدار میکند من را به سردی

به هر سو سر نهم دردش به جانم 

چنانم می کند که در خواب ناتوانم

نمیدانم که این قلب است یا آتش دل 

که اندر این درونم کرده مشکل 

ولی گویم که شاید عشق باشد 

نهان باشد ولی کز عشق باشد

به قلبم میزند گاهی به نرمی 

به خوابم میزند گاهی به دردی

خداوندا تو می دانی که خیر است 

سرانجامم رسان این کار خیر است

............
ما را در سایت ......... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatooro بازدید : 134 تاريخ : سه شنبه 30 فروردين 1401 ساعت: 2:47