خدایا در شبی من با خود چه ها کردم جوانیم کجا رفت
در این دنیای تاریک خشک بی آب من در کجایش نامهربانی ها کردم
چه روز و شب گذشتن از خیال من تمام آرزوهای پوچ و تو خالی
چه دلها من میان مردمان دادم به مفتی ولی افسوس کس ندانست قدر خوبیهای من را چگونه روزها و شبهای من در اندرونم به فنا رفت وکوههایی از گدازه مذاب در خود قطره قطره پنهان میکردم آه ای خدای من جوانیم کجا رفت چه کسی در این کویر خشک قطره ای زندگی به من می بخشد
............برچسب : نویسنده : senatooro بازدید : 71